loading...
داستان هاي مذهبی و قرآني
تبلیغات






elaheh solimani بازدید : 138 دوشنبه 17 خرداد 1395 نظرات (0)

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم


روزي نامه اي به امضاي عده اي از بزرگان شيعه به دست امام صادق عليه السلام رسيد كه چند نفر از آنان خود حامل نامه بودند .
شكايت درباره رفاقت (مفضل بن عمر) وكيل امام صادق عليه السلام در كوفه با عده اي كبوتربازان و به ظاهر بي بند و بار بود .
امام عليه السلام پس از خواندن نامه ، نامه اي دربسته به وسيله همان چند نفر براي مفضل فرستاد . از حسن اتفاق موقعي نامه رسيد كه امضاء كنندگان در خانه او بودند .
او نامه را در حضور آنان باز كرد و خواند و سپس به دست آنها داد . آنان از مضمون نامه مطلع شدند كه امام در اين نامه تنها دستور چند قلم معامله به مفضل داده كه انجامش مستلزم رقمي درشت پول نقد مي باشد ، و مفضل بايد آن را تهيه كند؛ و درباره رفاقت مفضل با آنان در نامه امام هيچ اشاره اي نشده بود .
چون مساءله پول بود ، آنها سر بزير انداخته و گفتند : بايد پيرامون اين پول زياد فكر كنيم و بعد عذرخواهي هم كردند .
مفضل كه زيرك بود آنها را به صرف غذا دعوت كرد و نگذاشت از خانه بيرون روند؛ آنگاه پي كبوتر بازان فرستاد و آنان آمدند ، و در حضور آن عده براي اينان نامه امام را خواند .
كبوتر بازان بدون عذر تراشي رفتند و هنوز مهمانان مشغول غذا خوردن بودند كه پولهاي زياد (از هزار درهم تا ده هزار درهم ) را جمع و آن را تسليم مفضل كردند و رفتند !
در اين موقع مفضل به امضاء كنندگان رو كرد و گفت : شما از من مي خواهيد امثال اين جوانان را راه ندهم با اينكه امكان اصلاح اينان زياد است و در چنين مواردي باري از دين را به دوش كشند .
شما مي پنداريد كه خدا محتاج به نماز و روزه شماست كه به آن مغرور شده ايد ، اما از گذشت مالي عذر تراشي مي كنيد و پاسخ امام را نمي دهيد ! !
اينان كه رفاقت مفضل با كبوتربازان را خوار و كوچك مي شمردند ، جوابي نداشتند بدهند ، از جاي بلند شدند و رفتند .

با مردم اينگونه برخورد كنيم ص 78 - منهج المقال استرآبادي ص 343


اللّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ


elaheh solimani بازدید : 135 دوشنبه 17 خرداد 1395 نظرات (0)

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم


بانوي بينوايي ، يگانه پسرش به سفر رفته بود ، و سفر او طولاني شد . او سخت نگران شده بود و به حضور امام صادق عليه السلام آمد و گفت : پسرم به مسافرت رفته و سفرش بسيار طول كشيده و هنوز برنگشته و بسيار نگرانم .
امام فرمود : اي خانم صبر كن ، در پرتو آن خود را نگهدار . آن بانو رفت و پس از چند روز انتظار باز پسرش نيامد ، كاسه صبرش لبريز گرديد و به محضر امام آمد و گفت : پسرم نيامده ، سفرش طول كشيد ، چه كنم ؟ امام فرمود : مگر نگفتم صبر و مقاومت كن . گفت : سوگند به خدا صبرم به درجه آخر رسيده و ديگر تاب و توان صبر را ندارم !
فرمود : اكنون به خانه ات برو كه پسرت آمده است . او سراسيمه به سوي خانه اش رفت ، و ديد پسرش از مسافرت بازگشته است ، بسيار خوشحال شد و با خود گفت : مگر بر امام وحي نازل مي شود ، او از كجا فهيد كه پسرم آمده است ؟ ! بروم اين موضوع را از خودش بپرسم .
نزد امام آمد و عرض كرد : آري همانگونه كه خبر داديد پسرم از سفر آمده آيا بر شما وحي نازل مي شود كه چنين خبر پنهان را داديد ؟
فرمود : من اين خبر را از يكي از گفتار رسول خدا بدست آوردم كه فرمود : (هنگامي كه صبر انسان به پايان رسيد ، گشايش كار او فرا مي رسد

از اينكه صبر تو به پايان رسيده بود ، دريافتم كه گشايش مشكل تو فراهم شده است . از اين رو به تو گفتم : برو كه پسرت آمده است ، و خبر من مطابق با واقع گرديد

حكايتهاي شنيدني 5/ 147 - ليالي الاخبار 1/ 266

اللّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ


elaheh solimani بازدید : 124 دوشنبه 17 خرداد 1395 نظرات (0)

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم


روزى يك نفر نصرانى به محضر مبارك امام جعفرصادق عليه السلام شرفياب شد و پيرامون تشكيلات و خصوصيّات بدن انسان سؤ ال هائى را مطرح كرد؟

امام جعفر صادق عليه السلام در جواب او اظهار داشت :
خداوند متعال بدن انسان را از دوازده قطعه تركيب كرده و آفريده است ، تمام بدن انسان داراى 246 قطعه استخوان ، و 360 رگ مى باشد.
رگ ها جسم انسان را سيراب و تازه نگه مى دارند، استخوان ها جسم را پايدار و ثابت مى دارند، گوشت ها نگه دارنده استخوان ها هستند، و عصب ها پى نگه دارنده گوشت ها مى باشند.
سپس امام عليه السلام افزود:
خداوند دست هاى انسان را با 82 قطعه استخوان آفريده است ، كه در هر دست 41 قطعه استخوان وجود دارد و در كف دست 35 قطعه ، در مچ دو قطعه ، در بازو يك قطعه ؛ و شانه نيز داراى سه قطعه استخوان مى باشد.
و همچنين هر يك از دو پا داراى 43 قطعه استخوان است ، كه 35 قطعه آن در قدم و دو قطعه در مچ و ساق پا؛ و يك قطعه در ران .
و نشيمن گاه نيز داراى دو قطعه استخوان مى باشد.
و در كمر انسان 18 قطعه استخوان مهره وجود دارد.
و در هر يك از دو طرف پهلو، 9 دنده استخوان است ، كه دو طرف 18 عدد مى باشد.
و در گردن هشت قطعه استخوان مختلف هست .
و در سر تعداد 36 قطعه استخوان وجود دارد.
و در دهان 28 عدد تا 32 قطعه استخوان غير از فكّ پائين و بالا، موجود است .

و معمولا انسان ها تا سنين بيست سالگى ، 28 عدد دندان دارند؛ ولى از سنين 20 سالگى به بعد تعداد چهار دندان ديگر كه به نام دندان هاى عقل معروف است ، روئيده مى شود.

بحارالا نوار: ج 47، ص 218، به نقل از مناقب ابن شهرآشوب : ج 3، ص 379.

اللّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ

elaheh solimani بازدید : 129 دوشنبه 17 خرداد 1395 نظرات (0)
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم


امام صادق عليه السلام به معتب مسؤ ول خرج خانه خود فرمود:

- معتب اجناس در حال گران شدن است ما امسال در خانه چه مقدار خوراكى داريم ؟
- معتب : عرض كردم :
- به قدرى كه چندين ماه را كفايت كند گندم ذخيره داريم .
- آنها را به بازار ببر و در اختيار مردم بگذار و بفروش !
- يابن رسول الله ! گندم در مدينه ناياب است ، اگر اينها را بفروشيم ديگر خريدن گندم براى ما ميسر نخواهد شد.
- سخن همين است كه گفتم ، همه گندم ها را در اختيار مردم بگذار و بفروش !
معتب مى گويد:
- پس از آنكه گندم ها را فروختم و نتيجه را به امام اطلاع دادم حضرت فرمود:
- بعد از اين ، نان خانه مرا روز به روز از بازار بخر؛ نان خانه من از اين پس ، بايد نيمى از گندم و نيمى از جو باشد و نبايد با نانى كه در حال حاضر توده مردم مصرف مى كنند، تفاوت داشته باشد.

من - بحمدالله - توانايى دارم كه تا آخر سال خانه خود را با نان گندم به بهترين وجهى اداره كنم ، ولى اين كار را نمى كنم تا در پيشگاه الهى اقتصاد و محاسبه در زندگى را رعايت كرده باشم


بحار، ج 47، 59

اللّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ


elaheh solimani بازدید : 336 دوشنبه 17 خرداد 1395 نظرات (0)
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

مفضّل با فشار سخت زندگی روبرو شده بود ،فقر وتنگ دستی ، داشتن قرض و مخارج سنگین زندگی اورا آزار می داد،درمحضر امام صادق (ع)لب به شکایت گشود وبیچارگی های خود را موبه موتشریح کرد "فلان مبلغ قرض دارم،فلان مشکل دارم ،متحیّرم چه کنم و...."خلاصه در آخر کلامش از امام  صادق(ع) در خواست دعا کرد . امام  (ع)به کنیزش دستور دادند یک کیسه اشرافی که منصور برای وی فرستاده بود بیاورند ،بعد این کیسه را در اختیارمفضّل قرار می دهد،مفضّل رو به امام(ع) خطاب کرده می گوید: "آقا مقصودم آنچه در حضور شما گفتم دعا بود."

حضرت می فرمایند :"بسیار خوب دعا هم می کنم ،امّا این را بدان؛ هرگز سختی های خود را برای مردم تشریح نکن اولین اثرش این است که وانمود می شود تو در میدان زندگی زمین خورده ای واز روزگار شکست یافته ای،در نظر ها کوچک می شوی وشخصیّت واحترامت از میان می رود.


شهید مطهری،داستان راستان ص17 .و  رحمتی ،محمد،گنجینه معارف ج1ص112

اللّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ


elaheh solimani بازدید : 133 یکشنبه 16 خرداد 1395 نظرات (0)


بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم


فقر و فاقه سختى بمن روى آورد و مقروض شدم كه طلبكار فشار مى‏آورد و بشدت درخواست طلب خود ميكرد، و دوستى نداشتم كه چاره امر مرا بنمايد، ناچار تصميم گرفتم بنزد حسن بن زيد كه والى مدينه بود و با او آشنائى داشتم بروم، چون روانه شدم در بين راه برخورد كردم به محمد بن عبد اللَّه بن‏ امام محمّد باقر عليه السّلام بمن فرمود


شنيده‏ام سخت به فقر وفاقه و قرض مبتلاشده‏اى، به چه كسى اميدوارى كه رفع گرفتاريت نمايد؟ 
گفتم حسن بن زيدفرمود: پس حاجت تو روا نخواهد شد زيرا بايد توجه به آن كسى پيدا كنى و اميد از او داشته باشى كه أقدر الاقدرين و أكرم الاكرمين باشد و آن خداوند استهمانا شنيدم از عموى بزرگوارم حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام كه مي فرمود
خداى تعالى وحى فرمود بيكى از پيغمبران خود كه:به عزت و جلالت و عظمت خودم قسم، قطع ميكنم اميد هر اميدوار بغير خودم را و او را لباس خوارى و مذلت ميپوشانم و از عطا و فضل و بخشش و درگاه خودم دور ميكنم، 
آيا چشم بغير من دارد بنده من در رفع شدائد؟! و حال آنكه (دفع و رفع) همه شدائد و سختيها در دست (قدرت) من است، 
و آيا اميد بغير من دارد و درب خانه غير مرا ميكوبد؟! و حال آنكه كليد همه درب‏ها در كف اختيار منست، همه درب‏ها بسته است بجز درب رحمت من كه هميشه گشوده است از براى هر كه مرا بخواند، 
پس كيست كه در بلا اميد بمن داشته باشد و من او را ببلا واگذارم! آيا نمى‏بيند كه من پيش از سؤال كردن عطا ميكنم.
پس اگر همه اهل آسمانها و زمين اميدوار بمن باشند و بهر يك از آنها آنقدر كه اميدوارند بدهم بقدر بال مگسى از مملكت من كم نميشود پس بدا بحال كسى كه از من اعراض كند و رو بگرداند و از غير من رفع حوائج و شدائد خود را بخواهد!محمّد بن عجلان گفت:گفتم بار ديگر تكرار كن اين مطلب را كه بيان نمودى؟ 
پس سه مرتبه تكرار كرد تا از حفظ كردم و با خود گفتم

بخدا قسم از هيچ كسى سؤال نميكنم و بخانه خود باز گشتم كه چند روزى نگذشته بود كه خداوند نظر لطف فرمود و وسيله خيرى براى من ساخت كه قرض خود را ادا كردم و امور خانوادگى خود را إصلاح نمودم و ما يحتاج آنها را خريدارى نمودم و الحمد للَّه ربّ العالمين


اللّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ

elaheh solimani بازدید : 87 یکشنبه 16 خرداد 1395 نظرات (0)
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي‏ لَشَديدٌ [ ابراهيم 7]
اگر شكرگزارى كنيد، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود و اگر  كنيد، مجازاتم شديد است!
ناشکری و ناسپاسی، در برابر نعمت‌ها باعث زوال و نابودی آنها می‌شود.
داستانك:
در روایتی از امام صادق(عليه السلام) به این مضمون وارد شده که می فرمایند:
من بعد از غذا انگشتان دست خود را می لیسم به‌طوری که می ترسم خادمم مرا در این حالت مشاهده کند و پیش خود فکر کند که این کارم از روی حرص من به غذا می باشد، در حالی‌که این‌گونه نیست.
امام صادق (عليه السلام) در ادامه ی این روایت، علّت کار خود را ذکر می کند و می فرماید:
در گذشته مردمی زندگی می‌کردند که دارای چشمه‌سارها و نعمات فراوان بودند، به‌طوری که آن‌ها از مغز و جوانه گندم برای خودشان، نان درست می کردند؛ ولی آنها به‌خاطر وفور نعمت با نان محل مدفوع کودکانشان را پاک می کردند؛ تا اینکه کوهی از این نانها جمع شده بود...
طولی نکشید که بر اثر ناسپاسی و کفران نعمت، خداوند بر آنها غضب کرد و باران بر آنها نبارید؛ کار به‌جایی کشید که برای همان نان هایی که روزی محل مدفوع کودکانشان را پاک می کردند، صف می کشیدند و آنها را در بین خود با ترازو تقسیم می کردند!! [بحارالانوار، جلد 14، صفحه 144، باب12]
آری کفران نعمت و ناسپاسی، از جمله گناهانی است که عذاب و عقوبت دنیوی آن، زود فرامی‌رسد.
حال فكر كنيم ، آيا ما شكر نعمتها را انجام ميدهيم؛ شكر امنيت ؛ كشور ؛ رهبر ؛ دين ؛ مذهب و ...


اللّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ


elaheh solimani بازدید : 121 یکشنبه 16 خرداد 1395 نظرات (0)
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم


صفوان جمال مى گوید: به حضور امام صادق (ع ) رفتم و در مورد امام بعد از او سؤ ال کردم که کیست ؟
امام صادق (ع ) در پاسخ سؤ ال من فرمود: ((صاحب مقام امامت ، بازى و بیهوده گرى نمى کند )) (لا یلهو و لا یلعب )در همین هنگام موسى بن جعفر(ع ) را که در آن هنگام کودک بود، دیدم ، و همراهش یک بزغاله مکى بود آن بزغاله را گرفته بود و به او مى گفت : ((خدایت را سجده کن )).
امام صادق (ع ) او را در آغوش گرفت و فرمود: ((پدر و مادرم به فداى کسى که بازى و بیهوده گرى نمى کند))(۱) (بزغاله که وسیله بازى کودکان است ، برخورد حضرت موسى بن جعفر(ع ) با بزغاله ، بازى کودکانه نبود، بلکه از این برخورد، استفاده ذکر خدا مى کرد)

اللّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ


elaheh solimani بازدید : 125 یکشنبه 16 خرداد 1395 نظرات (0)
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

حسن بن صيقل مى گويد:

 

(از امام صادق (ع ) پرسيدم : مردم از پيامبر روايت مى كنند (انديشيدن يك ساعت ، بهتر از عبادت يك شب است )، چگونه انديشه اى است ؟).

 

امام صادق (ع ) فرمود: هنگامى كه انسان از كنار خرابه يا خانه (رها شده اى ) مى گذرد، بگويد:

 

(اين ساكنوك ، اين بانوك ، ما بالك لاتتكلمين )

 

آنها كه در ميان تو سكونت داشتند، كجايند؟ آنها كه تو را ساختند كجايند؟

 

چرا سخن نمى گوئى ؟

 

(به اين ترتيب ، هم امام ، آن روايت را تصديق فرمود، و هم چگونگى تفكر ارزشمند را بيان داشت ، و براستى كه چنين است، فكرى كه مايه عبرت فكرى گر چه اندك باشد، بهتر از عبادات طولانى ، ولى سطحى و بى عمق خواهد بود).

اصول كافى ، ج 1، كتاب العقل و الجهل


اللّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ


elaheh solimani بازدید : 140 یکشنبه 16 خرداد 1395 نظرات (0)
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

امـام صـادق (ع ) از رسـول اکـرم (ص ) نـقـل می کند که حضرت عیسی بن مریم از کنار قبری که صاحبش در حال عذاب بود عبور کرد,اما وقتی که سال بعد از کنار همان قبر گذشت , با شگفتی دیـد کـه صـاحـب قبر, این بار, در حال عذاب نیست .
حضرت عیسی به خداوند عرض کرد : خدایا چـطـور سـال اول کـه از این جا گذشتم , او در حال عذاب بود,اما امسال که عبور کردم در حال عذاب نبود .
بـه او وحـی شد که : او دارای فرزند صالحی است که راه خدا رادنبال می کند و از جمله یتیمی را پناه داده است , به سبب این عمل صالح ,از گناه پدرش چشم پوشی کردیم و او را بخشیدیم .
آن گاه رسول خدا(ص ) فرمود : آنچه برای بنده مؤمن پس ازمرگش باقی می ماند, فرزندی است که بعد از پدر عبادت خدا می کند .
آن گاه این آیه را تلاوت کرد : رب هب لی من لدنک ولیا یرثنی ویرث من آل یعقوب واجعله رب رضیا .
((1))

 1 - وسائل الشیعه , ج 15, ص 98

 

أكرِموا أولادَكُم و َأَحسِنوا آدابَهُم يُغفَرلَكُم؛

 

 رسول اكرم صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏ آله :


فرزندان خود را گرامى بداريد و خوب تربيتشان كنيد تا گناهان شما آمرزيده شود.

مكارم الأخلاق ص 222

 فـرزنـد صالح , علاوه بر این که فایده اخروی دارد,فایده دنیوی نیز دارد .
بسیار اتفاق افتاده است که از اخلاق فرزندپی به اخلاق پدر می برند و چنانچه اخلاق فرزند خوب باشد, مردم درحق پدر و مادرش دعا می کنند و اگر شرور باشد, نفرین حواله شان می سازند


اللّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ


elaheh solimani بازدید : 115 شنبه 15 خرداد 1395 نظرات (0)


بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم


علی‌بن حمزه گوید: دوستی داشتم که در دیوان بنی‌امیه شغل نویسندگی داشت. از من درخواست کرد که از امام صادق‌علیه السلام برای او اجازه ملاقات بگیرم و امام‌علیه السلام اجازه فرمود.

وقتی بر امام‌علیه السلام وارد شد، سلام کرد و نشست. سپس عرض کرد، فدایت شوم، من در دیوان بنی‌امیه بودم و از دنیای آن‌ها مال فراوانی به دست آوردم و در تحصیل این اموال از مسائل دینی چشم‌پوشی نمودم.
امام صادق‌علیه السلام فرمود: اگر بنی‌امیه کسی را نمی‌یافتند که برای آن‌ها بنویسد و مالیات جمع‌آوری کند و برای آن‌ها بجنگد و در جماعت آن‌ها حضور یابد حق ما را غصب نمی‌کردند. اگر مردم آن‌ها را ترک می‌گفتند و به اموال آن‌ها توجهی نمی‌کردند، بیش از آنچه در دست داشتند نمی‌یافتند.
جوان عرض کرد: فدایت شوم! آیا راه نجاتی هست؟
امام‌علیه السلام فرمود: اگر بگویم عمل می‌کنی؟
پاسخ داد: آری.
امام‌علیه السلام فرمود: تمام اموالی را که در دیوان آن‌ها به‌دست آوردی رد کن، اگر کسی را می‌شناسی به او ردنما و اگر نمی‌شناسی از طرف او صدقه بده و من هم قول می‌دهم که بهشت را از خدا برای تو تضمین نمایم.
جوان مدتی سر به زیر انداخت و ساکت ماند. سپس گفت: فدایت شوم انجام می‌دهم. او با ما به کوفه برگشت و هر چه داشت حتی لباسی که پوشیده بود را رد کرد و ما برای او لباس خریدیم. چند ماهی نگذشت که بیمار شد و ما او را عیادت می‌کردیم.
روزی بر او وارد شدم چشم‌هایش را باز کرد و گفت: ای علی بن‌حمزه! امام صادق‌علیه السلام به قولش وفا کرد و از دنیا رفت و او را به خاک سپردیم.
پس از آن بر امام صادق‌علیه السلام وارد شدم. وقتی مرا دید فرمود: ای علی‌بن حمزه! و اللَّه برای دوست تو به قول خود وفا کردیم.
عرض کردم: فدایت شوم راست می‌گویی. واللَّه! به هنگام مرگش به من خبر داد.(1)

 

1) وسایل‌الشیعه، ج‌12، ص‌145.

کارویژه حضرت آدم (علیه‌السلام)

ما احترام حضرت آدم (علیه‌السلام) را درست رعایت نمی‌کنیم. خیلی راحت به پیامبر خدا- که در همه زیارت‌نامه‌ها به او سلام می‌دهیم- اعتراض می‌کنیم که چرا ما را از بهشت پایین آورده! غافل از این‌که به استناد قرآن، از همان اول قرار بود خدا خلیفه خود را در زمین قرار دهد. (بقره،30)

پس نه‌تنها اعتراضمان بی‌خود است، بلکه باید متواضعانه پای مکتب حضرت آدم علیه‌السلام زانو بزنیم و ببینیم ایشان چه کار بزرگی در عالم خلقت کرده که ما هنوز داریم از آن بهره می‌بریم؟ جواب یک کلمه است: توبه. آدم (علیه‌السلام) به ‌حکم خدا جانشین او در زمین شد و علاوه بر آغاز کردن تشریع، باب بالا رفتن انسان‌ها به‌سوی خدا را با توبه باز کرد:

فَتَلَقَّي آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحيمُ (بقره،37)

سپس آدم از پروردگارش کلماتى را دریافت کرد (و به وسیله آن‌ها توبه نمود.) خدا نیز به سوى او بازگشت (و توبه‌اش را پذیرفت)، چرا که او بسیار توبه‌پذیر و مهربان است.


اللّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ

elaheh solimani بازدید : 776 شنبه 15 خرداد 1395 نظرات (0)


بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم


مردی از شیعیان خدمت حضرت صادق علیه السلام آمد و شکایت از فقر و تنگدستی نمود حضرت فرمود (انت من شیعتنا و تدعی الفقر و شیعتنا کلهم اغنیاء) تو از دوستان مائی و اظهار فقر و تنگدستی میکنی با اینکه تمام شیعیان ما بی نیاز و غنی هستند. آنگاه فرمود ترا تجارت پرفایده ایست که بی نیازت کرده عرضکرد آن تجارت چیست ؟

فرمود اگر کسی از ثروتمندان بگوید روی زمین را برای تو پر از نقره میکنم و از تو میخواهم دوستی و ولایت اهل بیت پیغمبر را از قلب خود خارج کنی و نسبت بدشمنان آنها دوستی و محبت پیدا نمائی آیا حاضر میشوی این کار را بکنی ؟ عرض کرد نه یابن رسول الله (ص ) اگر چه دنیا را پر از طلا بنماید!
فرمود پس تو فقیر نیستی : بینوا کسی است که آنچه تو داری نداشته باشد، حضرت مقداری مال باو بخشیدند و مرخص شد


اللّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ

elaheh solimani بازدید : 154 شنبه 15 خرداد 1395 نظرات (0)


بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم


راوی می گوید: امام صادق علیه السلام عرض کردم: دو آیه در کتاب خدا وجود دارد که آن دو را می جویم ولی نمی یابم.

امام علیه السلام فرمود: آن دو آیه کدام است؟
عرض کردم: سخن خداوند عز و جل که می فرماید:
ادعونی استجب لکم
بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را و ما او را می خوانیم و اجابتی نمی بینیم.
امام علیه السلام فرمود: گمان کرده ای خداوند خلاف وعده کرده است؟
عرض کردم: نه
فرمود: پس چرا اجابت نمی شود؟
عرض کردم: نمی دانم.
فرمود: ولی من تو را آگاه می کنم.
هر کس دستوراتی را که خداوند به او داده است اطاعت کند آنگاه او را از دعا بخواند او را اجابت می کند.
عرص کردم: راه دعا کردن چیست؟
امام علیه السلام فرمود: باحمد خداوند شروع می کنی و نعمتهای را هم که به تو داده است به زبان می آوری سپس او را شکر می گویی و بعد از آن بر پیامبرصلی اللّه علیه و آله صلوات می فرستی و گناهان خود را یادآوری می شوی بو به آنها اعتراف می کنی و از آنها به خداوند پناه می بری. این است راه دعا کردن.
آنگاه فرمود: آیه دیگر کدام است؟
عرض کردم: سخن خداوند که می فرماید:
وماانفقتم من شی فهو یخلقه و هو خیرالرازقین.
و آنچه اتفاق می کنید خداوند عوض آن را می دهد و او بهترین روزی دهندگان است. 
ومن انفاق می کنم اماعوض آن را نمی بینم.
امام علیه السلام فرمود: آیاگمان کرده ای خداوند خلاف وعده کرده است؟
عرض کردم: نه
فرمود پس چرا عوض آن را نداده است؟
گفتم: نمی دانم.

فرمود: اگر کسی مال حلال را بدست آورد و در راه حلال انفاق کند، در همی را انفاق نمی کند مگراینکه عوض آن را به او داده می شود.


اللّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ

elaheh solimani بازدید : 121 شنبه 15 خرداد 1395 نظرات (0)


بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم


شخصی در محضرامام صادق (علیه السلام) و فرزندشان اسماعیل در بازار راه می رفت تا به منزل امام رسید ؛ امام از او خداحافظی می کنند .

فرزند امام عرض کرد چه خوب بود اورا به داخل دعوت می کردید امام فرمود : خانه مهیا نیست

عرض کرد : پس او را تعارف می کردید او که قبول نمی کرد

حضرت فرمود : دوست ندارم که متکلّف باشم    [یکصد موضوع پانصد داستان ؛ جلد ۳ ؛ صفحه ۱۱۸]

متکلف ( آن که کاری را متعهد شود و خود را در رنج و سختی بیندازد)

 

… وَ مَا أَنَا مِنَ المْ مُتَکلَّفِینَ (سوره ص آیه ۸۶)

« (ای پیامبر) ، بگو:  . . .  من از متکلفین نیستم»


اللّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ

elaheh solimani بازدید : 147 شنبه 15 خرداد 1395 نظرات (0)


بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم


زراره از حضرت باقر(ع ) نقل ميكند كه اسشان فرمودند سمره بن جندب در باغستان مردي از انصار داشت خانه انصاري در ابتداي باغ بود و سمره هرگاه ميخواست وارد باغ شود، بدون اجازه ميرفت كنار درخت خرمايش . انصاري تقاضا كرد هر وقت ميل داري داخل شوي اجازه بگير سمره بحرف او ترتيب اثري نداد و بدون اجازه وارد مي گرديد.

انصاري شكايت بحضرت رسول (ص ) برد و جريان را عرض كرد ايشان از پي سمره فرستادند او را از شكايت انصاري آگاه و دستور دادند هر وقت ميخواهي داخل شوي اذن بگير. سمره امتناع ورزيد، آنجناب فرمود در اينصورت پس بفروش . با قيمت زيادي تقاضاي فروش كردند او راضي نميشد، همينطور مرتب قيمت را بالا مي بردند و نمي پذيرفت تا اينكه فرمودند در مقابل اين درخت ، درختي در بهشت برايت ضامن ميشوم ابا كرد. از واگذار كردن درخت ((فقال رسول الله (ص ) للانصاري اذهب فاقلعها و ارم بها اليه فانه لا ضرر و لاضرار في الاسلام )) پيغمبر(ص ) فرمود برو درخت را بكن و بينداز پيشش در اسلام زيان نيست و زيان رساندن هم وجود ندارد


اللّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ

تعداد صفحات : 13

درباره ما
Profile Pic
فعالیت داشتن در فضای مجازی و پاک ماندن در آن ' تقوای دو چندان میخواهد. یادمان نرود گاهی با گناه به اندازه ی یک لایک فاصله داریم... یادمان نرود فضای مجازی هم "محضر خداست " نکند که شرمنده باشیم، امان از لحظه ی غفلت که فقط خدا شاهد است و بس...! گاهی روی مانیتور بچسبانیم "ورود شیطان ممنوع " مراقب دستی که کلیک میکند، چشمی که میبیند و گوشی که میشنود باشیم... و بدانیم و آگاه باشیم که خدا هم یک کاربر "همیشه آنلاین "است.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    آیا حاضر هستید در صورت بروز سانحه مرگبار برای شما ، اعضای بدنتان اهدا شود؟
    صفحات جداگانه
  • خاطرات حجت الاسلام محسن قرائتی
  • داستان امام خمینی(ره)
  • داستان های حضرت رقیه (س)
  • داستان مقام و منزلت امیرکبیر
  • گالری تصاویر امام علی (ع)
  • داستانهای دینی
  • داستان های قرانی
  • گالری تصاویر حضرت محمد (ص )
  • گالری تصاویر عشق و احساس
  • حضرت محمد که بود؟
  • حکایت معراج حضرت محمد
  • پنج حدیث درباره ی زندگی
  • تفسیر کوتاه سوره محمد
  • راهنمایی های پیامبر در حجة الوداع
  • نام های قرآنی پیامبر
  • تبديل قبله از بيت المقدس به سوى مسجدالحرام
  • بوسيدن ضريح - خاک بر سر وهابي ها
  • داستان های پندآموز (1)
  • داستان های پندآموز (2 )
  • داستان های پیامبر اکرم(صل الله علیه واله) (1)
  • داستان های پیامبر اکرم(صل الله علیه واله) (2)
  • داستان شهدا
  • داستان شهید محمد رضا شفیعی
  • داستان عبدالعظیم حسنی
  • داستان حضرت آيت الله كشميري
  • داستان احترام به والدین
  • داستان عمّار یاسر
  • داستان های عذاب برزخى
  • داستان زن زناکار
  • داستانی از زمخشری
  • داستانهای حضرت زینب (علیهم السلام)
  • داستان های حضرت ابراهیم علیه السلام
  • داستان های حضرت موسی علیه السلام
  • داستان های حضرت عیسى علیه السلام
  • داستان زندگی حضرت ایوب(ع)
  • داستان های حضرت سلیمان علیه السلام
  • داستان های لقمان حکیم
  • داستان های پادشاهان
  • داستان های نماز
  • داستان های دفاع مقدس
  • داستان علما:
  • لوگوی همسنگران
    شیعه آرت
    مدينه فاضله
    ثامن تم
    پایگاه اینترنتی مقتدر مظلوم
    گل نرگس
    برتر بین
    مصلحبه نام خدا ، بياد خدا ، براي خدا

    وب سایت توصیه شده
    تبادل لینگ
     تبادل لینک رایگان و افزایش رتبه در گوگل  



     فولدر 98

    آمار سایت
  • کل مطالب : 185
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 33
  • آی پی دیروز : 27
  • بازدید امروز : 305
  • باردید دیروز : 33
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 607
  • بازدید ماه : 1,763
  • بازدید سال : 7,441
  • بازدید کلی : 79,648