loading...
داستان هاي مذهبی و قرآني
تبلیغات






elaheh solimani بازدید : 731 شنبه 15 خرداد 1395 نظرات (0)


بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم


جابر بن يزيد جعفي حكايت كند:

در يكي از سال ها، به همراه حضرت باقرالعلوم عليه السلام رهسپار مكه معظمه شدم.
در بين راه، دو پرنده به سمت ما آمدند و بالاي كجاوه امام محمد باقر عليه السلام نشستند و مشغول سر و صدا شدند، من خواستم آن ها را بگيرم تا همراه خود داشته باشم، ناگهان حضرت با صداي بلند، فرمود: اي جابر! آرام باش و پرندگان را به حال خود واگذار، آن ها به ما اهل بيت عصمت و طهارت پناه آورده اند.
عرضه داشتم: مولاي من! مشكل و ناراحتي آن ها چيست، كه اين چنين به شما پناهنده شده اند؟!
حضرت فرمود: آن ها مدت سه سال است كه در اين حوالي لانه دارند و هرگاه تخم مي گذارند تا جوجه شود، ماري در اطراف آن ها هست كه مي آيد و جوجه هاي آن ها را مي خورد.
اكنون پرندگان به ما پناهنده شده تا از خداوند بخواهم كه آن مار را به هلاكت رساند؛ و من نيز در حق آن مار نفرين كردم و به هلاكت رسيد؛ و پرندگان در امان قرار گرفتند.
جابر گويد: سپس به راه خود ادامه داديم تا نزديك سحر و اذان صبح به بياباني رسيديم؛ و من پياده شدم و افسار شتر حضرت را گرفتم؛ و چون حضرت فرود آمد، در گوشه اي خم شد و مقداري از شن ها را كنار زد و در حال كنار زدن شن ها، چنين دعايي را بر لب هاي خود زمزمه مي نمود: خداوندا! ما را سيراب و تطهير و پاك گردان.
ناگهان سنگ سفيدي نمايان شد و امام عليه السلام آن سنگ را كنار زد و چشمه اي زلال و گوارا آشكار گرديد، و از آن آب آشاميدم و نيز براي نماز وضو گرفتيم.
و بعد از خواندن نماز، سوار شديم و به راه خود ادامه داديم تا آن كه صبحگاهان به روستايي رسيديم، كه نخلستاني كنار آن روستا بود، در آن جا فرود آمديم؛ و حضرت كنار نخل خرمايي - كه از مدتها قبل خشك شده بود - آمد و خطاب به آن كرد و اظهار داشت: اي درخت خرما! از آنچه خداوند متعال در درون شاخه هاي تو قرار داده است، ما را بهره مند ساز.
جابر افزود: ناگهان ديدم درخت خرما، سرسبز و پربار شد و خود را در مقابل امام عليه السلام خم كرد؛ و ما به راحتي از ثمره آن مي چيديم و مي خورديم.
در همين اثنا، يك مرد عرب بيابان نشين كه در آن حوالي بود، وقتي اين معجزه را مشاهده كرد، به حضرت خطاب كرد و گفت: سحر و جادو كرديد؟!
امام عليه السلام در پاسخ، به آن عرب خطاب نمود و به آرامي اظهار داشت:

اي مرد! به ما نسبت ناروا مده، چون كه ما از اهل بيت رسالت هستيم؛ و هيچ كدام از ما ساحر و جادوگر نبوده و نيستيم، بلكه خداوند متعال از اسامي مقدسه خود كلماتي را به ما آموخته است كه هر موقع هر چه را بخواهيم و اراده كنيم، به وسيله آن كلمات، خداوند متعال را مي خوانيم و تقاضا ميكنيم، آن گاه دعاي ما به لطف او مستجاب خواهد


اللّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ

elaheh solimani بازدید : 76 شنبه 15 خرداد 1395 نظرات (0)
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

سدير يكي از شاگردان امام باقر عليه السلام بود. او مي گويد: امام باقر عليه السلام به من فرمود: اي سدير آيا روزانه يك برده آزاد مي كني؟
عرض كردم: نه.
امام عليه السلام فرمود: در هر ماه چطور؟
عرض كردم: نه.
حضرت فرمود: درهر سال چطور؟
عرض كردم: نه.

امام عليه السلام گفت: سبحان الله، آيا دست يكي از شيعيان ما را مي گيري و به خانه ببري و به او غذا دهي تا سير شود؟ به خدا سوگند اين كار بهتر از آزاد كردن برده اي است كه از فرزندان حضرت اسماعيل باشد.


اللّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ


elaheh solimani بازدید : 119 شنبه 15 خرداد 1395 نظرات (0)


بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم


مسير گويد: امام باقر عليه السلام به من فرمود:آيا شما شيعيان با يكديگر خلوت و گفتگو مي كنيد و آنچه مي خواهيد مي گوييد؟

عرض كردم: آري به خدا، با يكديگر خلوت مي كنيم (در مجالسي كه مخالفين شيعه نباشند با يكديگر مي نشينيم) و گفتگو مي كنيم و آنچه مي خواهيم (از ويژگيهاي شيعه) بيان مي كنيم.

حضرت فرمود: همانا به خدا من دوست دارم كه در بعضي از آن مجالس با شما باشم، به خدا بود و نسيم (عقايد و گفتار حق شما) را دوست دارم، شما هستيد كه از دين خدا و دين ملايكه او برخورداريد، پس با تلاش و تقوا (خود و ما را) كمك كنيد.


اللّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ

elaheh solimani بازدید : 130 شنبه 15 خرداد 1395 نظرات (0)


بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم


ابوبصير گويد: در كوفه براي زني قرآن مي خواندم. يك بار در موردي با او شوخي كردم! بعد از مدتي كه به خدمت امام باقر عليه السلام رسيدم مرا مورد مذمت و سرزنش قرار داد و فرمود: كسي كه در خلوت مرتكب گناه شود خداوند به او نظرلطف نمي كند. چه سختي به آن زن گفتي؟
از روي شرم و حيا سر در گريبان افكندم و توبه كردم.
امام باقر عليه السلام فرمود: شوخي با زن نامحرم را تكرار نكن

اللّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ

elaheh solimani بازدید : 106 شنبه 15 خرداد 1395 نظرات (0)


بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم


جابر گويد: خدمت امام باقر عليه السلام رسيدم، حضرت فرمود: اي جابر به خدا سوگند كه من غمگين و دل گرفته ام.
عرض كردم فدايت شوم دل گرفتگي و اندوه شما چيست؟
حضرت فرمود: اي جابر! همانا خالص و صافي دين خدا به دل هر كس در آيد از غير او بگردد.
تاي جابر! دنيا چيست و اميدواري چه باشد؟ مگر دنيا غير از خوراكي است كه خوردي ياجامه اي كه پوشيدي يازني است كه به او رسيدي؟
اي جابرگ همانا مومنين به ماندن در دنيا دل بسنتد و از رسيدن به آخرت گريزي ندارد.
خرت خانه بقا و دنيا خانه فناست، ولي اهل دنيا غافلند و گويا مومنانند كه آگاه و اهل تفكر و عبرتند: آن چه با گوشهاي خود مي شنوند آنها را از ياد خدا كر نكند و هر زينتي را كه چشمشان بيند از ياد خدا كورشان نسازد. پس به ثواب آخرت رسيدند چنانكه به اين دانش رسيدند.
كه اهل تقوا كم اهل دنيا هستند و تو را از همه بيشتر ياري كنند. اگر به ياد خدا باشي تو را ياري كنند و اگر فراموش كني به ياد آورند. امر خدا را ياد آور مي شوند و بر ان ايستادگي مي كنند. براي دوستي پروردگارشان دل از همه چيز كنده و بخاطر اطاعت مالك خويش از دنيا در هراسند و ار صميم دل به خداي عز وجل و محبت او متوجه شده و فهميدند كه هدف اصلي همين است بخاطر عظمتي كه دارد.
پس دنيا را چون باراندازي دان كه در آن بار انداخته و سپس كوچ خواهي كرد


اللّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ

elaheh solimani بازدید : 100 چهارشنبه 12 خرداد 1395 نظرات (0)


بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم


(عبدالملك ) گويد : بين حضرت باقر عليه السلام و بعضي فرزندان امام حسن عليه السلام اختلافي پيدا شد ، من خدمت امام رفتم و خواستم در اين ميان سخني بگويم تا شايد اصلاح شود .

امام فرمود : تو چيزي در بين ما مگو ، زيرا مثل ما با پسر عمويمان مانند همان مردي است كه در بني اسراييل زندگي مي كرد ، و او را دو دختر بود يكي از آن دو را به مردي كشاورز و ديگري را به شخصي كوزه گر شوهر داده بود .

روزي براي ديدن آنها حركت كرد؛ اول پيش آن دختري كه زن كشاورز بود رفت و از او احوال پرسيد : دختر گفت : پدرجان شوهرم زراعت فراواني كرده ......



اللّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ

elaheh solimani بازدید : 131 چهارشنبه 12 خرداد 1395 نظرات (0)


بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم


امام باقر عليه السلام فرمود : جماعتي از مسلمين به سفري رفتند و راه را گم كردند تا بسيار تشنه شدند .

(از جاده به كناري رفتند) و كفن پوشيدند و خود را به ريشه هاي درختان (مرطوب ) چسبانيدند .
پيرمردي سفيد پوشي نزد آنها آمد و گفت : برخيزيد ، باكي بر شما نيست ، اين آب است . آنها برخاستند و آشاميدند و سير آب گشتند .

گفتند : اي پيرمرد خدا ترا رحمت كند تو كيستي ؟ گفت : من از طايفه جني هستم كه با رسول خدا صلي الله عليه و آله بيعت كردند . از پيامبر صلي الله عليه و آله شنيدم كه مو من برادر مو من ، و چشم و راهنماي اوست ، شما نبايد با بودن من از تشنگي از بين برويد



اللّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ

elaheh solimani بازدید : 124 چهارشنبه 12 خرداد 1395 نظرات (0)
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم


روزی مردی مسیحی قصد داشت تا با مسخره کردن امام باقر (ع) ایشان را خشمگین کند و به این وسیله برای خود و برخی از رهگذران نادان، اسباب خنده و شادی فراهم نماید. برای اجرای نقشه اش، سر راه امام قرار گرفت. وقتی امام به نزدیکش رسید، در حالی که نیش خندی به لب داشت، با صدای بلند گفت: سؤالی دارم. امام آماده شنیدن سؤال شد. مرد با بی ادبی گفت: آیا تو بقر هستی؟ و خنده احمقانه ای سر داد تا رهگذرانی هم که سؤالش را شنیده بودند، بخندند. امام باقر (ع) بدون این که ذرّه ای عصبانی شود، به آرامی گفت: نه، من باقر هستم.

مرد مسیحی که به هدف خود نرسیده بود، سعی کرد به امام طعنه بزند. بنابر این از آن حضرت پرسید: آیا تو فرزند یک آشپز هستی؟ امام باقر (ع) با این که به قصد زشت او پی برده بود، با حوصله این طور پاسخ گفت: آشپزی حرفه مادرم بود [داشتن حرفه آشپزی که عیب نیست ].

مرد نادان که دیگر نمی دانست چه بگوید، با بی شرمی پرسید: آیا تو پسر آن زنِ بد اخلاقی؟ امام آخرین سؤال بی ادبانه او را به بهترین شکل پاسخ داد: اگر تو راست می گویی، خداوند او را بیامرزد و اگر تو دروغ می گویی، خداوند تو را بیامرزد!

از پاسخ مؤدّبانه امام، مرد مسیحی مات و مبهوت شد. انگار دنیا را بر سرش خراب کردند. از رفتار خود بسیار شرمنده شد و با خود اندیشید: این شخص، بنده برگزیده خداست وگرنه هر انسان معمولی با سخنان توهین آمیز من، از کوره در می رفت و عصبانی می شد. بی تردید، دین اسلام، دین حق و حقیقت است که چنین انسان بزرگی، امام و پیشوای آن است. او به دلیل اخلاق و رفتار بزرگوارانه امام باقر (ع) همان جا به دین اسلام گروید و مسلمان شد.


اللّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ

elaheh solimani بازدید : 115 چهارشنبه 12 خرداد 1395 نظرات (0)


بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم


محمد بن مسلم گويد: روزى خدمت امام باقر عليه السلام بودم كه يك جفت قمرى آمدند و روى ديوار نشسته طبق مرسوم خود بانگ مى‏كردند، و امام باقر عليه السلام ساعتى به آنها پاسخ مى‏گفت، سپس آماده پريدن گشتند، و چون روى ديوار ديگرى پريدند، قمرى نر يك ساعت بر قمرى ماده بانگ مى‏كرد، سپس آماده پريدن شدند،

من عرض كردم: قربانت گردم، داستان اين پرندگان چه بود؟

فرمود: اى پسر مسلم هر پرنده و چارپا و جاندارى را كه خدا آفريده است نسبت بما شنواتر و فرمانبردارتر از انسانست، اين قمرى بماده خود بدگمان شده و او سوگند ياد كرده بود كه نكرده است و گفته بود به داورى محمد بن على (علیه السلام)راضى هستى؟ پس هر دو بداورى من راضى گشته و من بقمرى نر گفتم: كه نسبت به ماده خود ستم كرده‏اى او تصديقش كرد.

اللّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ


elaheh solimani بازدید : 116 چهارشنبه 12 خرداد 1395 نظرات (0)


بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

از امام باقر(عليه السلام) روایت است که در بنی اسرائیل عابدی بود بنام جریح، که در صومعه خویش به عبادت مشغول بود. 

روزی مادرش در حالی که وی به نماز اشتغال داشت، وی را بخواند، و او مادر را پاسخ نداد ـ (در بعضی روایات آمده که اگر جریح فقیه می بود می دانست که قطع نماز نافله و پاسخ مادر از نماز افضل بود) ـ مادر برگشت، و بار دوم آمد و او را صدا زد، و باز پاسخ نداد، تا سه بار. در این بار مادر وی را نفرین کرد و گفت: از خدای بنی اسرائیل می خواهم که تو را به خود واگذارد و یاریت نکند.

روز بعد زن بدکاره ای به کنار صومعه او آمده و فرزندی را که در رحم داشت در آنجا وضع حمل کرد، و ادعا کرد که فرزند از آن جریح است. در میان بنی اسرائیل شایع شد که آن کس که مردمان را از زنا نهی می نمود خود مرتکب زنا گشته است! حاکم دستور داد وی را بدار کشند، مادر بر سر و روی زنان به پای چوبه دار آمد. جریح گفت ساکت باش که این نتیجه همان نفرین تو است.

مردمان چون شنیدند گفتند: ما از کجا بدانیم که این تهمت و این نسبت دروغ است؟ جریج گفت: کودک را حاضر کنید. چون کودک بیاوردند، از او پرسیدند: پدرت کیست؟ وی به زبان آمد و گفت: فلان چوپان پدر من است، و بدین گونه خداوند بر اثر توبه جریح وی را نجات داد، و جریح سوگند یاد کرد که از این پس از خدمت مادر جدا نگردد 


اللّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ

elaheh solimani بازدید : 139 سه شنبه 11 خرداد 1395 نظرات (0)


بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم


 روزي سعيدبن حسن يكي ازشاگردان امام باقرع درحضورآن حضرت بود،امام به اوفرمود:آيادرجامعه اي كه زندگي مي كني ،اين روش وجود دارد،كه اگربرادرديني ،نيازمندشد،نزدبرادر دينيش بيايد و دست درجيب اوكندو  به اندازه نيازخودازجيب اوپول بردارد،وصاحب پول ازاوجلوگيري ننمايد؟سعيدگفت :نه چنين روشي وچنين كسي رادرجامعه خودم سراغ ندارم .

امام باقرع فرمود:بنابراين اخوت وبرادري اسلامي درجامعه نيست .

سعيدگفت :دراين صورت آيامادرراستاي سقوط و هلاكت هستيم ؟امام فرمود:عقل اين مردم هنوزتكميل نشده است يعني تكليف به حساب درجات عقل ورشداسلامي افراد، مختلف مي شود،اگرجامعه شماازعقل كافي ورشدعالي اسلامي برخورداربود،به گونه اي مي شدكه نيازمندان ازجيب بي نيازان به اندازه نيازخودبرمي داشتند،بي آنكه بي نيازان ناراضي شوند .


اقتباس ازوسائل الشيعه ج 12ص128

اللّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ

elaheh solimani بازدید : 141 سه شنبه 11 خرداد 1395 نظرات (0)


بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم


ازامام محمدباقرع نقل شده كه فرمود: دربني اسرائيل عابدي بودكه به هركاري دست مي زدزيان مي ديد،راه تحصيل معاش برايش كاملابسته شده بود،تامدتي هسمرش مخارج اوراتامين مي كردتااين كه اموال همسرش نيزتمام گشت وچون سخت درمانده شدندعابدكلاف ريسماني كه تنها موجودي آنان بودبرداشته به بازاررفت كه بافروش آن غذايي تهيه كندولي چون كسي ازوي نخريدكناردريارفت كه پس ازآب تني به خانه برگردددرآنجاصيادي راديدكه ماهي فاسدي راصيدكرده است به اوگفت :اين ماهي رابه من بفروش و درعوض اين كلاف رابگيركه به دردام تومي خورد .

صيادپذيرفت كلاف راگرفت وماهي رابه اوداد،عابدبه خانه آمدوآن رابه همسرش دادكه طبخ نمايد وقتي همسراوشكم ماهي راشكافت درآن مرواريدبزرگي رايافت ،عابدآن رابه بازاربردوبه 20هزاردرهم فروخت ،هنگامي كه پولهابابه خانه آوردسائلي درب منزلش آمده ،گفت :صدقه اي به من بدهيدتاخداوندبرشماترحم نمايد .

عابدده هزاردرهم ازپول مرواريدرابه سائل داد،همسرش گفت :سبحان الله تو نصف ثروت مارايكباره ازدست دادي ؟طولي نكشيدكه سائل بازگشت وآن ده هزاردرهم راپس داده گفت :خودشماآن رامصرف كنيدگوارايتان باد،من فرشته اي بودم كه خداوندمرافرستاده بودشماراآزمايش كندكه شماچگونه شكرگزارنعمت مي باشيدواكنون خداوندسپاسگذاري شماراپسنديد .

رياحين الشريعه ،جلد5،صفحه 186،به نقل ازحيوه القلوب مرحوم مجلسي ،جلداول


اللّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ

elaheh solimani بازدید : 119 سه شنبه 11 خرداد 1395 نظرات (0)


بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم


مرد مسيحي اي بامام پنجم حضرت باقر العلوم عليه الصلواه والسلام ازروي جسارت گفت آيا تو بقر هستي ؟ حضرت فرمودند نه من باقرم 

باز آن مرد گفت تو پسر زن آشپز هستي ؟ فرمود آن شغل مادرم ميباشد .

گفت توپسر آن زن سياه رنگي هستي كه فحاش است . 

حضرت فرمودند اگر تو راست ميگوئي خداوند مادر مرا بيامرزد و اگر دروغ ميگوئي خداوند ترا رحمت كند .

پس در اثر اين نرمش حضرت آن مرد مسلمان گرديد .


 بحارالانوار ج 46 ص


اللّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ

elaheh solimani بازدید : 95 سه شنبه 11 خرداد 1395 نظرات (0)


بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم


حكم بن عتيبه ميگويددرحضورامام باقرع بودم ،و خانه آنحضرت پرازجمعيت بود،ناگهان ديديم پيرمردي كه برعصائي تكيه داده بود،آمدودم درايستادوگفت السلام عيك يابن رسول الله ورحمه الله وبركاته سلام برتواي فرزندرسول خدا،ورحمت وبركات خدابرتوباد،سپس سكوت كرد .


( ادامه مطلب )



اللّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ

elaheh solimani بازدید : 131 سه شنبه 11 خرداد 1395 نظرات (0)


بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم


عمربن ذرقاضي ،وابن قيس ماصر،وصلت بن بهرام از شخصيتهاوعلماي برجسته ومعروف اهل تسنن درقرن اول هجري بودند،اين سه نفر درسفرحج تصميم گرفتنددرمدينه به حضورامام باقرع رسيده وچهارهزارمساله روزي سي مساله بپرسندوبه قول خودشان ،بااين كارآنحضرت رادربن بست و تنگناقراردهند .


( ادامه مطلب )



اللّهـُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیـِّــکَ الفَـــرَجَ

تعداد صفحات : 13

درباره ما
Profile Pic
فعالیت داشتن در فضای مجازی و پاک ماندن در آن ' تقوای دو چندان میخواهد. یادمان نرود گاهی با گناه به اندازه ی یک لایک فاصله داریم... یادمان نرود فضای مجازی هم "محضر خداست " نکند که شرمنده باشیم، امان از لحظه ی غفلت که فقط خدا شاهد است و بس...! گاهی روی مانیتور بچسبانیم "ورود شیطان ممنوع " مراقب دستی که کلیک میکند، چشمی که میبیند و گوشی که میشنود باشیم... و بدانیم و آگاه باشیم که خدا هم یک کاربر "همیشه آنلاین "است.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    آیا حاضر هستید در صورت بروز سانحه مرگبار برای شما ، اعضای بدنتان اهدا شود؟
    صفحات جداگانه
  • خاطرات حجت الاسلام محسن قرائتی
  • داستان امام خمینی(ره)
  • داستان های حضرت رقیه (س)
  • داستان مقام و منزلت امیرکبیر
  • گالری تصاویر امام علی (ع)
  • داستانهای دینی
  • داستان های قرانی
  • گالری تصاویر حضرت محمد (ص )
  • گالری تصاویر عشق و احساس
  • حضرت محمد که بود؟
  • حکایت معراج حضرت محمد
  • پنج حدیث درباره ی زندگی
  • تفسیر کوتاه سوره محمد
  • راهنمایی های پیامبر در حجة الوداع
  • نام های قرآنی پیامبر
  • تبديل قبله از بيت المقدس به سوى مسجدالحرام
  • بوسيدن ضريح - خاک بر سر وهابي ها
  • داستان های پندآموز (1)
  • داستان های پندآموز (2 )
  • داستان های پیامبر اکرم(صل الله علیه واله) (1)
  • داستان های پیامبر اکرم(صل الله علیه واله) (2)
  • داستان شهدا
  • داستان شهید محمد رضا شفیعی
  • داستان عبدالعظیم حسنی
  • داستان حضرت آيت الله كشميري
  • داستان احترام به والدین
  • داستان عمّار یاسر
  • داستان های عذاب برزخى
  • داستان زن زناکار
  • داستانی از زمخشری
  • داستانهای حضرت زینب (علیهم السلام)
  • داستان های حضرت ابراهیم علیه السلام
  • داستان های حضرت موسی علیه السلام
  • داستان های حضرت عیسى علیه السلام
  • داستان زندگی حضرت ایوب(ع)
  • داستان های حضرت سلیمان علیه السلام
  • داستان های لقمان حکیم
  • داستان های پادشاهان
  • داستان های نماز
  • داستان های دفاع مقدس
  • داستان علما:
  • لوگوی همسنگران
    شیعه آرت
    مدينه فاضله
    ثامن تم
    پایگاه اینترنتی مقتدر مظلوم
    گل نرگس
    برتر بین
    مصلحبه نام خدا ، بياد خدا ، براي خدا

    وب سایت توصیه شده
    تبادل لینگ
     تبادل لینک رایگان و افزایش رتبه در گوگل  



     فولدر 98

    آمار سایت
  • کل مطالب : 185
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 41
  • آی پی دیروز : 27
  • بازدید امروز : 343
  • باردید دیروز : 33
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 645
  • بازدید ماه : 1,801
  • بازدید سال : 7,479
  • بازدید کلی : 79,686